نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات پرستاران دفاع مقدس
خاطرات پرستار کرمانشاهی در دوران هشت سال دفاع مقدس؛
نوید شاهد- "عذرا بهرامی" پرستار دوران هشت سال دفاع مقدس می گوید: «در یکی از روزهای کشیک ام در بیمارستان مجروحی را از منطقه جنگی آورده بودند که مدام حالت تهوع داشت. به پزشک اطلاع دادم. با توجه به وضعیت او پزشک دستور داد از نظر ضربه مغزی بررسی شود. جوان مجروح مرا صدا زد "خانم پرستار!" ببخشید من ضربه مغزی نشده ام...»
کد خبر: ۴۹۴۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹

روایتی کوتاه از "فرصت دارابی" از پرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "فرصت دارابی" از پرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس می گوید: «صدای هواپیماها هر لحظه بلندتر می شد این علامت حمله ای وحشتناک بود. من بوی سیر و قورمه سبزی را به وضوح احساس می کردم، آری بمب‌های شیمیایی بودند. هرکس نفس می‌کشید در عرض چند ثانیه به زمین می افتاد.»
کد خبر: ۴۹۱۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۸

خاطرات " پروین مظفری" ازپرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس؛
با یکی از مجروحین مشغول صحبت بودم که صدایی توجهم را جلب کرد : " ببخشید خواهر! شما پرستار هستید؟" به طرف صدا برگشتم. جوانی پانزده، شانزده ساله را دیدم که سر تا پایش غرق خون بود. گفتم: " بله، پرستارم." گفت: " چشمانم نمی بینه، می شه کمی به من آب بدین؟
کد خبر: ۴۷۰۵۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۱

تنها یادگار فرزند- خاطره ای از پرستار ناهید برخوردار پور عیوضی
کد خبر: ۴۲۳۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۰

خاطرات پرستاران و بانوان جانباز هشت سال دفاع مقدس در کرمانشاه(4 )؛
پیر مردی سراسیمه وارد بیمارستان شد، چیزی شبیه هیزم نیم سوخته ای را روی دستانش گرفته بود و فریاد می زد: آی مسلمانها! این دختر هجده ساله ی من است.چند دقیقه بعد جسد زن حامله ای را آوردند که سر بر بدن نداشت و امدادگران می گفتند گوشه ی اتاق خانه اش پناه گرفته بوده است.ما اشک می ریختیم و کار می کردیم.
کد خبر: ۴۱۹۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۳